نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: از زندگی خیلی خستم...

731
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22188
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    از زندگی خیلی خستم...

    سلام بچه ها
    نمیدونم چرا ولی دلم خواست بیام اینجا و یه کم درد دل کنم شاید یه کم آروم شم...
    یک سال و نیمه عقد بود و الان سه ماهه رفتم سر زندگی
    حالا متوجه شدم شوهرم تو عقد بهم دروغ میگفته و این باعث شده دلم ازش برنجه
    خیلی دوسش داشتم ولی الان فکر میکنم کمتر شده
    سر هر بحثی که میشه سری داد میزنه تو این سه ماه 3 بار دستش روم بلند شده
    یه بار که خیلی کتکم زد
    این چیزا باعث شده خیلی دل چرکین بشم ازش
    شاید باورتون نشه ولی وقتی خیلی ازش دلم میگیره فکر طلاق به سرم میزنه
    نمیدونم چیکار کنم..........نمبدونم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : از زندگی خیلی خستم...

    چه دروغی بهتون گفته ؟

    به هر حال شما مدت یک سال ونیم عقد بودید و متاسفانه زمانی رو که برای شناخت بوده از دست دادید .

    اول این حس منفی که به همسرت داری رو فراموش کن .

    دلیل این که دست روی شما بلند کرده چی بوده ؟

    مواقعی که بحث بالا میگیره شما کوتاه بیا

    حتی اگر حق با شما باشه باز هم کوتاه اومدن بهترین کاره

    در این مواقع سریع محل رو ترک کن .

    بعدا در لحظاتی که سرخوش وخوش حاله بهش با دلایل منطقی توضیح بده که حق با شما بوده .

    من بارها گفتم زیبایی کلام ومحبت کردن اکتسابیه .

    ایشون میتونه محبت و زیبایی کلام رو از شما یاد بگیره .

    در طول روز چندین بار توسط پیام حالش رو بپرس وبگو که دلتنگش شدی تا اون هم یادبگیره از شما

    دلخوریهات رو به محض ورود ودر مواقع خستگی به همسرت گوشزد نکن .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  3. 2 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : از زندگی خیلی خستم...

    ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﯼ ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ...
    ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ، ﺩﻟﯽ ﺭﺍ،ﭼﺸﻤﯽ ﺭﺍ،ﮔﻮﺷﯽ ﺭﺍ ....
    ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻔﺮﺕ
    ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ
    ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﭼﺸﻤﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﯿﻨﻪ
    ﺗﺎ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ ﭼﺸﻤﯽ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ
    ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ
    ﺗﺎ ﭘﺮ ﮐﻨﯽ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
    ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﻨﯽ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﯼ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﻟﺒﺮﯾﺰﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ...
    ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﭘُﺮ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﭘُﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از زندگی خیلی خستم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط دوست خوب نمایش پست ها
    سلام بچه ها
    نمیدونم چرا ولی دلم خواست بیام اینجا و یه کم درد دل کنم شاید یه کم آروم شم...
    یک سال و نیمه عقد بود و الان سه ماهه رفتم سر زندگی
    حالا متوجه شدم شوهرم تو عقد بهم دروغ میگفته و این باعث شده دلم ازش برنجه
    خیلی دوسش داشتم ولی الان فکر میکنم کمتر شده
    سر هر بحثی که میشه سری داد میزنه تو این سه ماه 3 بار دستش روم بلند شده
    یه بار که خیلی کتکم زد
    این چیزا باعث شده خیلی دل چرکین بشم ازش
    شاید باورتون نشه ولی وقتی خیلی ازش دلم میگیره فکر طلاق به سرم میزنه
    نمیدونم چیکار کنم..........نمبدونم
    سلام

    خیلی متاسفم از آنچه که خواندم عزیز ولی مقصر اصلی خود شمائید که بدون آگاهی و شناخت از خود و دیگران به ازدواج تن داده اید!!؟؟

    و چند توصیه:

    به هیچ وجه فعلا بچه دار نشید, بچه دوای هیچ دردی نیست!

    سعی کنید حتما کاری داشته باشید و استقلال مالی

    از ایشون بخواهید که با هم پهلوی یکی از همکاران مشاور ما(خانم) رجوع کنید اگر ایشون نیامدند به تنهایی بروید

    طلاق حتما تنها راه نیست ولی میتونه راهی باشه جهت آسیب کمتر به هر یک از زوجین و یا کودکان پس نباید به دیده نفرت به آن نگریست!؟

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28860
    نوشته ها
    199
    تشکـر
    135
    تشکر شده 155 بار در 105 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : از زندگی خیلی خستم...

    عزیزم اول از همه خیلی مراقب باش که فعلا باردار نشی. بعدشم ببین قلق شوهرت چیه تو چه شرایطی آرومه کی میشه باهاش حرف بزنی که به حرفات گوش بده. بعد باهاش حرف بزن ٬اول صحبتتو به نفع اون شروع کن که واست جبهه نگیره و کج خلقی کنه ازش بپرس مشکلش چیه دقیقا ازت چی میخواد چرا بدرفتاری میکنه چرا کتکت میزنه ناراحتیش از چیه دلش میخواد تو چیکار کنی یا چه رفتاری داشته باشی و خودتم از دلخوریا و ناراحتیات واسش بگو. اگه بهت توضیح داد و حرف و خواسته ش منطقی بود سعی کن توی رفتار و کارایی که شوهرت دوست نداره به نفع خودتو زندگیت یه تغییراتی ایجاد کنی. اگرم حاضر نشد حرف بزنه یا حرفاش غیر منطقی بود هیچی نگو هیچ جوابی نده چون ممکنه عصبانی بشه و دوباره تو یه شرایط مناسب دیگه که کاملا آروم بود سعی کن باهاش حرف بزنی. اگه دیدی واسه حرف زدن به نتیجه ای نرسیدی از نامه نوشتن استفاده کن تا حداقل بتونی حرفای خودتو بهش بگی. که البته اونم باید با همون زبونی که خودت میدونی بگی و یه موقعی نامه رو دم دستش بزاری که هم وقت کافی و آرامش کافی رو داشته باشه. اگه تاثیر مثبت داشت که خودت متوجه میشی و میشینین حرف میزنین. اما اگر بازم نتیجه نداد با همون قلقی که از شوهرت دستت داری هر جور شده راضیش کن که برین پیش یه مشاور. توی این قضیه به هیچ عنوان نباید کوتاه بیای و باید به یه مشاور مراجعه کنیین. اگر بازم خودت نتونستی راضیش کنی بدون اینکه از جزئیات زندگی و مشکلاتت چیزی بازگو کنی از یه نفر آدم فهمیده و مورد اطمینان که شوهرت واسه حرفش احترام زیادی قائله و قبولش داره خواهش کن که باهاش حرف بزنه و متقاعدش کنه که برین پیش مشاور. اینم بگم تا جایی که میتونی سعی کن مشکلتونو خودتون حل کنین. این راه آخر واسه وقتیه که شوهرت به هیچ صراطی مستقیم نیست و هیچ کار دیگه ای ازت برنمیاد. در آخر فقط اینو بگم که میدونم دلت شکسته و شوهرت تلخ شده واست اما الان که اول زندگیته باید هر طور که میتونی خودتو جمع و جور کنی و مشکلاتتو حل کنی و پایه زندگیتو محکم سر جاش بکوبی. هر کوتاهی و غفلتی توی این شرایط ممکنه پشیمونی غیر قابل جبرانی به بار بیاره. ضمنا اینو یادت نره که طلاق آخرین راهه. خیلی کارا هست که به جای اینکه به طلاق فک کنی میتونی انجام بدی. به خدا توکل کن و برو جلو ٬با امید به خودش موفق میشی.

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29147
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی خیلی خستم...

    همیشه تو زندگیت از این دو کلمه استفاده کن... برگرد عقب...ب شوهرت بگو شوهر جان.. برگرد عقب. ا گه برگشت.،دوباره مثل گذشته رابطه خوب وزندگی نو جدیدی رو. شروع می کنید... همیشه تو زندگیت به هر مشکل سختی برخورد کردی سعی کن کمی به عقب برگردی. وتو ذهن خودت بهترین راه ممکن رو انتخاب کنی.برگشتن به عقب یا از سوی خود شما یا از سوی عشق شما،براتون دنیا ی جدیدی رو به ارمغان می یاره در کنار یکدیگر دوباره می توانید هر مشکل را از کنار بر بیایین

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29147
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی خیلی خستم...

    اگر هم شوهرت نتوانست به عقب برگرده ومثل روزها ی اول با شما رفتار کنه حتما دلیلی برای این کار دارد سعی کنید آن دلیل راپید کنید بعد تصمیم بگیرید خیلی زود دلت. از مردی که سالها می خوای باهوش زندگی کنی.. چرکین نشه... انسان های هم که نمی توانند یک زندگی را از نو شروع کنن آنها انسان های بدی نیستن فقط اراده ندارندتنهاهدف هست که مهمه یک هدف پیش پای شوهرت بگذار.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا خواستن توانستن است ؟؟
    توسط ali502902700 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 10-03-2022, 03:02 AM
  2. عشق شما از چه نوعي است؟ دلبستگی یا وابستگی؟
    توسط pari123 در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-30-2015, 01:12 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد